» چگونگی پیدایش زمین و سایر کرات منظومه شمسی از جمله مسائلی است که بشر از دیر باز به حل آن علاقمند بوده است؛ لیکن از آن جا که این مساله با مسایل علمی جزئی دیگری که بشر در محیط زندگی محدود خود با آنها سرو کار دارد، بسیار متفاوت است، هرگز در این زمینه، نتیجه قطعی بدست نیامده و عقاید علمی او در مورد چگونگی پیدایش منظومه شمسی، هرگز از مرحله حدس و گمان تجاوز نکرده است. در این باره، دانشمندان فرضیههایی عرضه کردهاند که«فرضیه لاپلاس» است لاپلاس عقیده داشت که سیارهها، از مادهای رقیق که اطراف خورشید اولیه را فراگرفته و حدود انتشار آن از حدود ابعاد فعلی منظومه بیشتر بوده است، به وجود آمدهاند؛ این ماده رقیق، مانند جسم صلبی که به خورشید متصل باشد، به دور محور آن میچرخیده، ولی در اثر نیروی گریز از مرکزی که در این چرخش به آن وارد شده، از خورشید جدا شده و به دور آن حلقهای تشکیل داده است؛ این حلقه نیز، در اثر تراکمهای بعدی، خود به حلقههای دیگری تقسیم شده و از تراکم ماده موجود در هر حلقه در یک نقطه از آن، بتدریج سیارهای تشکیل شده است.
فرضیه لاپلاس، ابتدا به خوبی مورد قبول واقع شد؛ لیکن بعدها چون نتوانست از نظر ریاضی نیز پاسخگوی واقعیتهایی که در منظومه شمسی وجود دارد، باشد کنار نهاده شد.
پس از او برای توجیه دستگاه منظومه شمسی، نظریههای مختلف دیگری عرضه شد که همه آنها به علت اشکالاتی که بر آنها وارد شد فراموش گردیدند.
در حال حاضر نیز، فرضیههای مختلفی در این زمینه، توجه علما را به خود جلب کرده است اما نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که مبانی همه این فرضیهها لاپلاس است و همه چنین فرض میکنند که اجزاء منظومه شمسی در آغاز به هم پیوسته و یکپارچه بودهاند و سپس، از هم جدا شده و خورشید و سیارات را تشکیل دادهاند. اختلاف فرضیهها بیشتر در مورد نحوه این جدا شدن است، «ژرژگاموف» در کتاب«سرگذشت زمین»، وقتی میخواهد به بیان آخرین فرضیههای این مساله بپردازد، مینویسد؛«روی هم رفته حق با لاپلاس بود».
اما قبل از بیان نظر قرآن در این باره باید توجه داشت که مطالب دینی و حقایق قرآنی، حقایق ثابت و پایداری هستند که با حقایق علمی فیزیک - خصوصاً فرضیههای فیزیک ستارگان - به کلی متفاوتند. به همین خاطر، نباید همواره در انتظار نشست و به محض این که فرضیهای از طرف دانشمندان نجوم و یا علوم دیگر اظهار شد، به تعجیل در قرآن و حدیث به دنبال تطبیق و تأیید آن برخاست؛ زیرا با مطرود و رد شدن آن فرضیه، در صحت حقایق دینی نیز تردید به وجود میآید. البته حقایق مذهبی، اگر یقین به استناد آن به مذهب داشته باشیم، اموری نیستند که صحت و اعتبارشان بستگی به ظهور یا سقوط یک نظریه علمی داشته باشد، از همین رو اصولاً باید از جستجوی آن گونه انطباق نظریههای علمی بر حقایق دینی، تا آنجا که ممکن است پرهیز کرد. امروزه دانشمندان مشهوری وجود دارند که حتی در صحت«تئوری عمومی نسبیت انیشتین» نیز تردید میکنند و مخالفت خود را با محاسبات ریاضی دقیقی نیز، همراه میسازند؛ این امر هشداری است برای کسانی که اعتقادات مذهبی خود را صرفاً بر پایه تئوریهای علمی مورد قبول روزگار خویش بنا میکنند.
با این وجود، به طور کلی نظر قرآن کریم در باره آفرینش آسمانها و زمین در این آیه بیان شده است:«اولم یروا الذین کفروا ان السموات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما...(1)؛آیا آنان که کافر شدند، ندیدند که آسمانها و زمین، همانا بهم پیوسته بودند و پس از آن ما آنها را از هم جدا ساختیم؟».
در این آیه که به این مطلب اشاره شده است که زمین و دیگر عناصر منظومه، زمانی یکپارچه بوده و سپس، از هم جدا گشته اند.
« بخش پاسخ به سؤالات »
1) سوره انبیاء، آیه 30.
|